كبوتر

محيي‌الدين در عرفان عملي نيز قدمي راسخ داشت. يعني اصلا از اول عمرش اهل رياضت و مجاهده بوده است. محي‌الدين اول كسي است كه عرفان را متفلسف كرد يعني به صورت يك مكتب منظم درآورد. اصلا مسئله‌ي «وحدت وجود» كه محور عرفان است (و حتي در عرفان عملي نيز همين‌طور است زيرا آن توحيدي كه عارف آخرش به آن مي‌رسد همان و حدت وجود است) اولين بار توسط محيي‌الدين عربي بيان گرديد و او بود كه شاگردهاي عظيم و بزرگي تربيت كرد و هركس هم كه از آن زمان به بعد آمده بدون شك ريزه‌خوار خوان محيي‌الدين است. اصلا اين مرد يك شور و غوغاي عرفاني در جهان اسلام بپا كرد.

او از نظر نژاد عرب است. يعني طايي اندلسي است. به او مي‌گويند: «محيي‌الدين عربي طايي اندلسي». عربي مي‌‌گويند چون عرب است. طايي مي‌گويند چون از قبيله‌ي «طي» است. حاتمي مي‌‌گويند چون از اولاد عدي بن حاتم است. نسلش به حاتم طايي مي‌رسد. اندلسي مي‌گويند چون در اندلس (يعني همان اسپانياي فعلي) ساكن بود. در آن وقت اندلس اسلامي بود و مركز بزرگي براي تمدن و فرهنگ اسلامي بوده است. در هر قسمتي، چه در ادبيات چه فلسفه چه عرفان چه طب چه رياضيات. و اشخاص بسيار بزرگي به وجود آورده و چه سرنوشت غم‌انگيزي هم دارد كه عجيب است. مسيحي‌ها آمدند و آنجا را اشغال كردند و از آن به بعد هم ديگر اسپانيا روي سعادت نديد.

محيي‌الدين مسافرتهاي زيادي به دنياي اسلام كرد. اولا سالهاي زيادي مجاور مكه بوده و مجاورت مكه و بيت‌‌الله الحرام و مجاورت قبر مقدس پيامبراكرم(ص) جزو چيزهايي بوده كه عرفا براي خودشان لازم مي‌دانسته‌اند كه يك مدتي در اين مكانها باشند و مجاور باشند و براي مجاورت اين مكان يك آثار خاصي قايل بودند. نه تنها عرفا، غير عرفا هم همين‌جور بوده‌اند. شما مي‌بينيد كه زمخشري اهل ماوراءالنهر است. اهل شمال ايران قديم. يعني سرزمين شوروي كنوني. سرزمين بسيار سردسير. از آنجا حركت مي‌كند مي‌آيد. سالهاي زياد مجاور سرزمين داغ مكه مي‌شود. كه من تعجب مي‌كنم يك آدمي كه عادتش بوده كه در سرزمين‌هاي سرد زندگي كند، اين چه ايماني بوده و اين چه شوري بوده كه ساليان دراز اين مرد را مجاور بيت‌الله الحرام مي‌كند كه ملقب مي‌شود به «جار‌الله» و در تفسير كشاف در يكي از آيات سوره‌ي عنكبوت مي‌گويد شما اثر مكانها را غافل نباشيد و هركسي كه سالها مجاور خانه‌ي كعبه باشد مي‌فهمد كه يك آثار معنوي در اين مجاورت هست كه در غير آنجا نيست. يا همين مجد‌الدين فيروزآبادي شيرازي صاحب قاموس سالها مجاور مكه بود.

غرضم اين است كه اختصاص به عرفا ندارد و غير عرفا هم از ادبا، فقها، شيعه و سني چنين بوده‌اند. شما مي‌بينيد «امين استرآبادي» سالها مي‌رود در مكه و مدينه مجاور مي‌شود و فوائد‌المدنيه مي‌نويسد. بحرالعلوم سالها مجاور در مكه بوده است. محيي‌الدين هم سالها در مكه مجاور بوده و فتوحات خودش را كه از يك نظر بزرگترين كتاب عرفاني است در مكه نوشته است و به همين مناسبت فتوحات او فتوحات مكيه ناميده مي‌شود. با سهرودي معروف (يعني شيخ شهاب‌الدين سهرودي مقتول صاحب حكمه‌الاشراق) در مكه ملاقات كرده است و مي‌‌گويند كه اينها ساعتها با يكديگر درخانه‌ي كعبه ملاقات داشتند و به احتمال بسيار قوي – كه اين جهت بيشتر مورد غفلت است- جناب سهروردي حكمت ذوقي و اشراقي را بيشتر تحت تأثير محيي‌الدين عربي بوده است تا ديگران. غرض اين‌كه محيي‌الدين حتي در حكمت اشراقي اسلامي هم اثر فراوان داشته. مي‌گويند وقتي از هم جدا شدند از شيخ اشراق پرسيدند، اين مرد را چگونه ديدي؟ گفت دريايي بي‌پايان. از محيي‌الدين پرسيدند سهروردي را چگونه ديدي؟ گفت مرد صالحي بود.

منبع:

‌عرفان حافظ ص13-15 نوشته‌ي استاد شهيد مرتضي مطهري