پارک ملت یا پارکینگ فک ملت!

 اظهار نظر های جناب آقای افروغ در برنامه پارک ملت دیشب اعتراض جمع کثیری از مخاطبین این برنامه را در پی داشت که پیامک های اعتراضی نسبت به برنامه ی مذکور گواه این ادعا خواهد بود اما به نظر بنده نوع اظهار نظرها و تخصصی خواندن آنها و لقب روشن فکر به خود دادن در برنامه زنده تلویزیون بیش از اینکه راه به جایی بربد پوچی و بی مورد بودن ادعا ها را اثبات می کند چون غالبا منتقدین بر این باورند که حتی در یک موضوع باید حوزه های مختلفی مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان نام این نقد را نقد اصولی گذاشت در صورتی که اگر بیننده این برنامه بوده باشید خواهید دانست که انتقادات مطرح شده نه در حوزه تخصص جناب افروغ بوده نه از حیث موضوع محور واحدی دارد البته از این مورد هم که بگذریم انتقاد های بی مقدمه و موخره که فقط طرح ایراد می کند و دلیل و برهانی برای اثبات انتقاد در کلام گوینده موجود نیست هم دلیل دیگری بر پوچ بودن پایه های انتقاد و منتقد است . در هر صورت بنده بر خلاف بسیاری از مخاطبین این برنامه تلویزیون (البته برنامه را در زمان پخش ندیده ام و آن را به صورت ضبط شده مشاهده کردم ) نه تنها از نوع انتقاد آقای افروغ ناراحت نیستم بلکه حتی این خواسته را دارم که آقای افروغ که این چنین در محکمه ای که خود یک جانبه به آن رفته و همه را محکوم کرده اند با فصاحت و بلاغت سخن میگویند مجالی یابند و در رسانه ملی در هر حوزه ای که دیشب در موردش خطابه ایراد فرمودند وارد بحث شوند . این بهترین راه است و خواهش بنده از خوانندگان این پست این است که به جای ارسال پیامک اعتراض آمیز به برنامه پارک ملت پیامکی با درخواست تدارک مناظره بین آقای افروغ و صاحبانظران اقتصادی ، حکومتی و اسلامی ارسال نمایند تا یک بار برای همیشه سایه ی این گونه توهین ها را به شعور مخاطب بگیریم !شماره پیامک برنامه پارک ملت۲۰۰۰۰۱۲۰


شرح کوتاهی از برخی توهین های افروغ در برنامه به درخواست دوستان و به کیبرد وبلاگ سید امیر

۱ - ایشان تاکید داشتند از کلمه حاکمیت که نمادش ولی فقیه است استفاده کند و اشاره ای به دولت یا قوا ننمودند.

۲ - دیکتاتور نشان دادن حاکمیت فعلی در جامعه و اعلام اینکه اگر کسی بگوید فضای جامعه باز است و می شود نقادی کرد این طنزی بیش نیست .

۳ – با آوردن روایاتی از امیرالمومنین و سخنانی از امام (ره) سعی داشتند این مطلب را القاء نمایند که شرایط آن بزرگواران شرایط نقادی و شرایط فعلی شرایط دیکتاتوری است.

۴ - ایشان از مراجع عظام میخواهند که رهبری را نسبت به نظرات فقهی و حکومتی اش مورد سوال و نقد قرار دهند.

۵ – افروغ در ادامه با تردید افکنی نسبت به نحوه اداره حاکمیت گفت مردم و علما باید اطمینان پیدا کنند که جامعه بصورت فقهی اداره می شود .

۶ - ایشان از حوزه های علمیه می خواهند مانند قبل از انقلاب در مقابل حاکمیت باستند ( غافل از اینکه حاکمیت قبل از انقلاب حاکمیت طاقوت بود و حاکمیت فعلی حاکمیت ولی فقیه عادل است ) .

۷ - ایشان اعلام می کند اگر مردم رهبری را نخواهند رهبر مشروعیتش را از دست می دهد(غافل از آنکه مشروعیت دست خداست و مقبولیت را مردم تعیین می کنند مانند عصر امیرالمومنین با آنکه مردم مقبولیت را به علی (ع) ندادند ولی مشروعیت امام باقی بود) .

۸ - ایشان ساختار خبرگان رهبری را مورد انتقاد قرار داده و می گوید چون سیاست مدار و اقتصاد دانی در میان آنان نیست پس نمی توانند به این ابعاد رهبری نظارت کنند و رهبری را مورد نقد قرار دهند ( غافل از آنکه فقهای خبرگان رهبری از علمای بلاد بوده و کسانی می باشند که اقتصاد اسلامی را آشنا بوده و سیاست را نه در کتابهای درسی بلکه در کوران حوادث انقلاب از دهه چهل تا کنون فرا گرفته اند).

۹ - افروغ در پایان اعلام می کند اگر نظارت بر کسی نباشد به دیکتاتوری و انحراف کشیده می شود ( وی با زیرکی تمام با توجه به مقدمه بالا که گفته است خبرگان رهبری نمی تواند نظارت بکند و ابزار نظارتی را در دست ندارد رهبری معظم انقلاب را دیکتاتور و فرار کننده از نقد نشان می دهد).



پانوشت : بنده به شخصه وقتی برنامه را دیدم فکم افتاد از این همه تخصصی که در وجود گهر بار جناب افروغ نهفته بوده و ما کشفش نکرده بودیم ، کسی که بتونه در همه موارد از جمله اقتصاد ، حکومت ، اسلام و ولایت فقیه یک جا نظر بده خیلی شاهکاره . در کل برنامه دیشب پارک فک ملت بود …

البته بنده به آقای شهیدی فر شناخت آنچنانی ندارم و اون هم به دلیل عدم علاقه ی شخصی بنده به تلویزیون است که به همین دلیل فعلا به چرایی عدم عکس العمل این مجری به توهین های جناب افروغ حرفی ندارم .

جهت مشاهده فیلم برنامه پارک ملت به صورت کامل و کیفیت بالا اینجا کلیک کنید

منبع :  سایت مبارزه  http://mobarze.ir

آیا احکام پنیر را می دانید؟

ثقه جلیل ابوحمزه ثمالى گوید: در مسجد رسول خدا (ص) نشسته بودم، مردى آمد سلام كرد و گفت: بنده خدا تو كیستى؟ گفتم: مردى از اهل كوفه هستم، بعد گفتم: چكار دارى؟ گفت: ابوجعفر محمد بن على (امام باقر (ع)) را مى‏شناسى؟ گفتم: آرى با او چه كار دارى؟ گفت: چهل مسأله آماده كرده‏ام، مى‏خواهم از او بپرسم، هر جوابى كه حق باشد قبول خواهم كرد و هر چه باطل باشد ترك خواهم نمود.

 

گفتم: آیا معیار حق و باطل را مى‏دانى؟! گفت: آرى. گفتم: پس به محمد بن على چه حاجتى دارى؟ گفت: شما اهل كوفه مردمى هستید كه نمى‏شود با شما مباحثه كرد، وقتى كه اباجعفر (ع) را دیدى مرا مطلع كن.

 

گفتگوى من با او تمام نشده بود كه امام باقر(ع) تشریف آورد، گروهى از اهل خراسان و دیگران با او بودند كه از احكام حج سؤالاتى مى‏كردند. امام رفت و در صدر مجلس نشست، آن مرد نیز در كنار امام نشست. من هم در جایى نشستم كه سخن امام با آن مرد را بشنوم.

ادامه نوشته

تقوا يعنی پرهيز با حركت نه پرهيز با سكون

 

رهبر معظم انقلاب: تقوا يعنی پرهيز با حركت نه پرهيز با سكون

درمورد تقوا : چون كلمه تقوا يك سخن تكرار شونده است و فرهنگ تقوا در جامعه خيلی تكرار می‌شود، من اصرار دارم شما آن نكته‌ی حرف مرا دريابيد، و لذا مقصود را درست توجه كنيد! من گفتم تقوا را می‌توانيم اينطور معنی كنيم كه شما بفهميد. اما واژه گزينی برای ترجمه يك معنی ديگر است.

ادامه نوشته

حضرت زهرا (س) پیونددهنده رشته نبوت و امامت است

آیت‌الله مصباح‌یزدی:
حضرت زهرا (س) پیونددهنده رشته نبوت و امامت است

خبرگزاری فارس: رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی با بیان اینكه حضرت زهرا (س) پیوند دهنده رشته نبوت و امامت است گفت: اگر این بانوی بزرگوار نبودند، ائمه نبودند و اگر ائمه نیز نبودند رسالت پیامبر (ص) باقی نمی‌ماند.

A0881827.jpg
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیت‌الله محمدتقی‌ مصباح یزدی چهارشنبه شب در ادامه تفسیر خطبه فدكیه در دفتر مقام معظم رهبری در قم، با اشاره به تبیین اهداف خلقت بیان داشت: برخی بر این باورند كه خداوند هیچ هدفی از خلقت بشر نداشته است و بحث‌های مفصلی نیز در این راستا انجام داده‌اند.
ادامه نوشته

توصیه امام (ره) به آیت‌الله خامنه‌ای در بیمارستان

بهار سال 1365، روزى را كه امام(ره) در بستر بيمارى بودند، فراموش نمى‌كنم. ايشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقريباً ده، پانزده روزى در بستر بيمارى بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمد آقا به من تلفن كردند و گفتند سريعاً به آن‌جا بياييد؛ فهميدم كه براى امام(ره) مسأله‌اى رخ داده است. آناً حركت كردم و پس از چند ساعت طى مسير، خود را به تهران رساندم. اولين نفر از مسؤولان كشور بودم كه شايد حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالاى سر ايشان حاضر شدم.
 
روزهاى نگران‌كننده و سختى را گذرانديم. خدمت امام(ره) رفتم و هنگامى كه نزديك تخت ايشان رسيدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گريه كردم. ايشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه كردند. بعد چند جمله گفتند كه چون كوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بيرون آمدم و آنها را نوشتم.
 
در آن لحظاتی كه امام(ره) ناراحتى قلبى پيدا كرده بودند، ايشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند، بنابراين مهمترين حرفى كه در ذهن ايشان بود، قاعدتاً مى‌بايد در آن لحظه‌ى حساس به ما مى‌گفتند. ايشان فرمودند: «قوى باشيد، احساس ضعف نكنيد، به خدا متكى باشيد، «اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم» باشيد، و اگر با هم بوديد، هيچ‌كس نمى‌تواند به شما آسيبى برساند». به نظر من، وصيت سى‌صفحه‌ای امام(ره) مى‌تواند در همين چند جمله خلاصه شود.

سخنرانى در مراسم بيعت ائمه‌ى جمعه‌ى سراسر كشور، 12/4/1368

سحرگاه بعد از فراق حضرت امام (ره)

فردای آن شبی كه امام عزيز(ره) به جوار رحمت الهی پيوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حيرت، تفألی به قرآن زدم؛ اين آيۀ شريفۀ سورۀ كهف آمد: «وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى و سنقول له من امرنا يسرا؛ و اما كسی كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد پاداش ‍ نيكو خواهد داشت، و ما دستور آسانی به او خواهيم داد؛ آیه 88». ديدم واقعاً مصداق كامل اين آيه، همين بزرگوار است. ايمان و عمل صالح و جزاى حسنا، بهترين پاداش براى اوست.

سخنرانى در مراسم بيعت هيئت وزيران،  16/3/1368

فلسفه تقلید

ذهنِ پرسش‏گر هر مسلمانى در جست‏وجوى فلسفه احكام شرعى است. اهمیت آگاهى از فلسفه تقلید نسبت به دیگر احكام بیشتر است، زیرا:

اولاً: اصل لزوم تقلید از مسائلى است كه مكلف باید خودش به آن دست یابد و نمى‏تواند در این مسأله تقلید كند. اگر مكلف مسأله لزوم تقلید را دریافت باب استفاده از فتاواى مجتهد به روى او باز مى‏شود.

ثانیاً: فلسفه تقلید، در واقع همان دلیل و مستند و مدركى است كه لزوم تقلید را براى مكلف اثبات مى‏كند بر خلاف دیگر احكام شرعى كه دلیل آن‏ها امر و نهى‏هایى است كه در قرآن و روایات موجود است، بدون اینكه لزوما در آنها به فلسفه احكام نیز اشاره شده باشد.

ادامه نوشته

استفاده از انگشتر طلا برای مردان

حکم استفاده از انگشتر طلا سفید برای مرد چیست؟

با سلام

دوستان می دانید که در اول اشنایی بین دختر و پسر حلقه ای بین انها رد و بدل می شود اما ایا می دانید استفاده از حلقه و انگشتر طلا برای مردان حرام است ، به فتوای امام خمینی برای مردان طلای سفید اشکال ندارد ،مگر آن که همان طلای زرد باشد و با مخلوط کردن تغییر رنگ داده باشد.1
وبه فتوای آیت الله بهجت برای مرد طلای سفید حرام ونماز با آن باطل است. ولی پلاتین اشکال ندارد 2
وبه فتوای آیت الله مکارم آنچه طلا نامیده مى‏شود زینت کردن با آن براى مردان حرام است خواه طلاى زرد باشد یا سرخ، یا سفید ولى باید توجه داشته باشید که طبق شهادت اهل خبره پلاتین طلا نیست و فلز دیگرى است و لذا استعمال آن اشکال ندارد.3

از آیت الله خامنه ای در این رابطه سوال شده :
س 442: به دست کردن انگشتر طلا توسط مردان بخصوص در نماز چه حکمى دارد؟
ج: به دست کردن انگشتر طلا براى مردان در هیچ حالى جایز نیست و نماز با آن هم بنا بر احتیاط واجب، باطل است.
س 443:استفاده مردان از انگشترى که از جنس طلاى سفید است، چه حکمى دارد؟
ج: اگر چیزى که طلاى سفید نامیده مى‏شود همان طلاى زرد است که بر اثر مخلوط کردن ماده‏اى رنگ آن سفید شده، حرام است ولى اگر عنصر طلا در آن به قدرى کم است که عرفاً به آن طلا نمى‏گویند مانع ندارد و پلاتین نیز اشکال ندارد. 4

===============================================
1امام خمینی، استفتاآت،ج1،ص 139،س51 از لباس نمازگزار.
2 آیت الله بهجت، استفتا آت،ج2،ص46، س1612.
3 . آیت‏الله مکارم شیرازى، استفتاآت جدید ج 1، ص 49 و 50، س 117 و 118.
4 . أجوبة الاستفتاءات (فارسی)، ص: 90، س 442و 443 .

مصاحبه با علامه حسن زاده آملی (قسمت دوم)

 

علامه حسن زاده آملي

یک مقدار درباره‌ی آثار خودتان صحبت می‌کنید؟!

اشعارم اعم از غزلیات و قصاید و رباعیات و دوبیتها و ترجیع بند و غیره به همان سبک و بحور عروضی اشعار شعرای پیشین است، اگر چه خوشه چین خرمن انانیم و در کنار سفره آنها نشسته ایم. مثلاً قصیده تائیه عربی ما به نام "ینبوع الحیات" که از اهمیت بسزایی برخوردار است و حاوی چهارصد و بیست و پنج بیت است به سبک تائیه معروف این فارض سروده شده است، بدین مطلع:

بدأت ببسم الله عین الحقیقه    

نطفت به فی نشأه بعد نشأه

و قصیده یائیه‌ی فارسی ما به نام "صحراویه" شامل یکصد و بیست و دو بیت به سبک قصیده یائیه‌ی معروف میرفندرسکی سروده شده است، بدین مطلع:

گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی  

پس چرا اینسان جمال خویش را آراستی

"دفتر دل" در میان سرود‌هایم دارای شأنی خاص است، و آن به سبک گلشن راز عارف شبستری، شامل نوزده بند، به عدد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" سروده شده است. دیوان قسمتی از اشعارم که بیش از چهار هزار بیت است، یک بار به طبع رسیده است و طبع دوم آن با اضافه قریب به هزار بیت است.

 کار دیگر ادبی بنده، تصحیح کتاب کلیله و دمنه و ترجمه دو باب دیگر آن به همان سبک قلم نصرالله منشی است که حقاً در تصحیح این کتاب و ترجمه آن دو باب، زحمت بسیار کشیده‌ایم. کار دیگر ادبی بنده، تصحیح گلستان سعدی است. و کار دیگرم تصحیح و تعلیق "نصاب الصبیان" است که نخستین اثر قلمی بنده و موشح به تفریظ استاد علامه شعرانی است.  هر یک از این کتاب‌ها مکرر به طبق رسیده است. اثر علمی دیگرم که آن را هم باید در عداد کارهای ادبی من محسوب داشت، اعراب‌گذاری و تصحیح اصول کافی در دو جلد است که مکرر به طبع رسیده است.

 

به کدام یک از علوم علاقه بیشتری دارید؟

طباع مختلف است، فرمایشی شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا در شفا دارد، ایشان می‌فرماید: "مزاج معتدل از هیچ رشته‌ای انزجار پیدا نمی‌کند و خواهان همه رشته‌ها و علوم و معارف است".

ادامه نوشته

مصاحبه با علامه حسن زاده آملی (قسمت اول)

علامه حسن زاده آملي

به نظر شما کتاب اصلا مهم هست یا نه؟

ما خواهان عزت و اعتلا و ارتقای جوانان عزیزمان هستیم، به این امید که در آینده از افراد نامور، فاضل و عالم، دانشور، دانا و دانشمند و همگی از ارباب اهل قلم برای کشور جمهوری اسلامی ایران گردند و مدینه فاضله‌ی کاملی را تشکیل دهند.

به حضور جوانان عزیز کشورمان اعم از دبیرستانی و دانشگاهی، دختر خانم و آقا پسر باید عرض کنم که الان که جوانید و زمان کسب علوم و معارف شماست و سرمایه‌ی کسب علوم و معارف را دارا می‌باشید، باید همت بگمارید که نهال وجود شریفتان ان‌شاء‌الله شجره‌ی طیبه‌ی طوبایی شود که وصف کردم.  از الان مراقبت و مواظبت از خودتان را فراموش نکنید و کشیک نفس بکشید که این صنع الهی را که وجود شریف شماست، به دست هوی و هوس ندهید و آن را تباه نکنید.

به جوانان عزیز باید عرض کنم: در این سنین، جوانی کتب سودمند مطالعه کنید و از مطالب هرزه، داستان‌های پلید و اشعار آلوده دوری جویید.

حدیثی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست که امام علی (علیه‌السلام) در یکی از کوچه‌های کوفه در حین عبور، جوانی را دید که سرگرم خواندن تصنیفهای هرزه است. آقا به آن جوان فرمود: ای جوان تو داری کتاب وجود  خودت را با چه چیزهایی پر می‌کنی؟ تصنیفهای هرزه را برای چه باید در دفتر دل، که خیلی با ارزش است بنگارید.

دفتر حق است دل، به حق بنگارش

نیست روا پر نقوش باطله باشد

( بقیه در ادامه مطلب )

ادامه نوشته

ناشنیده‌ای از ملاقات شگفت علامه جعفری با امیرالمومنین (ع)

علامه جعفری

                                                                از زبان دکتر غلامعلی رجایی

 

« درست است که می گویند هر کاری مقدر است در زمان خودش انجام بشود. ماههاست تصمیم داشتم خاطره ای از استاد فرزانه حضرت علامه محمدتقی جعفری تبریزی را که در دیدار اخیر چند ماه پیش از بیت معظم له از فرزند فرهیخته شان آقا علیرضا شنیده بودم برای اطلاع خوانندگان عزیز به قول امروزیها قلمی کنم و اندکی از دینی را که مردم همیشه و همیشه بر امثال این حقیر دارند اداء نمایم تا اینکه این فرصت دست داد و در ماه مبارک رمضان که ماه شهادت علی است این تقدیر رقم خورد !

این خاطره که به ظهور تجلی ولی الله اعظم حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) بر جناب علامه حکایت دارد، خاطره ای بسیار شگفت و تکان دهنده است و شاید اگر از کسی جز علامه روایت شده بود باور آن قدری دشوار می نمود از این قرار است:

در صداقت گفتار و روایت مرحوم علامه جعفری هیچگونه تردیدی نیست و هرکس که از نزدیک ایشان را می شناخت و از جمله این کمترین که از سالهای آغازین جنگ تا زمان ارتحالشان توفیق حضور مکرر در محضرشان را داشتم می داند و می دانم که آنچه را می گفت و می نوشت و عمل می کرد، درست همان بود که می اندیشید و بدان اعتقاد داشت و در عمل به آن رسیده بود.

ایشان به یکی از شاگردان نزدیک خویش که از وی خواسته بود تجلی حضرت علی (ع) را در دوران طلبگی در نجف اشرف به خود بیان کند، پس از انقلاب روحی که با شنیدن این نام مبارک به او دست داد، ضمن تایید آن خاطره که در جای خود بسیار شنیدنی است، به ملاقات دوم خود با حضرت امیر (ع) در منزل مسکونی شان در تهران چنین اشاره کردند:

روزی که در کتابخانه منزل مشغول نوشتن یکی از جلدهای شرح و تفسیر نهج البلاغه بودم غرق در نوشتن بودم که ناگهان احساس کردم دستی از پشت سر بر شانه من قرار گرفت و همزمان ظاهراً صدایی شنیدم که به من می فرمود دستتان درد نکند. با اینکه در آن لحظه جز من کسی در کتابخانه نبود، با احساسی که از این حادثه به من دست داد، به پشت سرم برگشتم تا ببینم این دست و صدای کیست؛ ولی وقتی هیچ کس را ندیدم تعجب و حیرت من بیشتر شد. از طرفی چون هیچ شکی در شنیدن صدا و احساس آن دست بر شانه ام نداشتم، با مشاهده این صحنه چنان حال و احساس عجیبی در من به وجود آمد که احساس کردم تا لحظاتی دیگر روح از پیکرم خارج خواهد شد و در آستانه جدایی روح از بدنم هستم.

برای اینکه قدری به حال اولیه بازگردم از جا برخاستم و کتابهایی را که در قفسه نزدیک من بودند، بدون هدف خاصی به زمین ریختم و دوباره در قفسه چیدم تا مگر به حال عادی خود بازگردم؛ ولی آن حسّ هنوز در من بود و مرا رها نمی کرد و بدنم به شکل عادی خود باز نمی گشت. دیگر بار برای بازگشت به وضعیت عادی خود جارو را برداشته و حیاط منزل را جارو کردم تا بلکه قدری آرام شوم؛ ولی تأثیری نداشت و انگار روح من در اثر آن حادثه قصد داشت از بدن خارج شود. ناگهان فکر دیگری به خاطرم رسید که قرآن بخوانم و قدری در مناجات با خدا گریه کنم که این تدبیر کار خود را کرد و وضع جسم من به حال عادی خود بازگشت.

استاد می فرمود در اثر این عنایت حضرت علی (ع) پس از آن به هر کتابی که در باره موضوعی خاص مانند فیزیک، شیمی، تاریخ و ... مراجعه می کنم در کمال حیرت می بینم آن موضوع را بلد هستم و انگار قبلاً آن را خوانده و دانسته ام. محقق گرامی جناب آقای کریم فیضی که تألیفات ارزشمندی درباره حیات پربار علمی استاد انجام داده است در ص 87 کتاب خود دیدار با علی می نویسد: این خاطره را آقای سیدی از ارادتمندان حضرت استاد در مصاحبه ای که در فروردین ماه سال 1378 با وی انجام داده برای او نقل کرده است.

وقتی این خاطره را از آقا علیرضا یادگار مرحوم استاد شنیدم، به یادم آمد که حضرت ایشان در مجلد یازدهم شرح و تفسیر نهج البلاغه به کرامتی دیگر از تجلی و عنایت حضرت امیر المومنین به خود در این کتاب ارزشمند چنین اشاره می کند که به هنگام نوشتن تفسیر خطبه حالتی در من به وجود آمد که در تفسیر خطبه هفتاد آن حضرت با الفاظ معمول و متداول احساس ناتوانی خاصی می کنم؛ لذا قلم را برای لحظاتی به زمین گذاشتم و به عظمت آن بزرگ مرد مظلومی که پس از پیامبر با عظمت ترین شخصیت بشری در هستی است، اندیشیدم. ناگهان بدون اراده قلم در دست من قرار گرفته و بدون اینکه از خود اختیاری داشته باشم، حضرت سطوری را بدست من بر صفحه کاغذ جاری کردند و ... گوارا باد این تجلّی بر حضرت استاد که با نام علی در بیانات خویش نرد عشق می باخت و در آتش عشق او می گداخت.

اینک که ماه خدا فرا رسیده و المنة لله که در میکده باز شده و حضرت عشق، عشاق خود را به ضیافت خاص خود فراخوانده است تا در این اوقات نورانی جانشان را آکنده از نور کند، از خدا بخواهیم هر که و هر جا و هرچه هستیم به برکت این ماه و شهید آن علی(ع)، خود ما را از ما بگیرد و از آن هیچ باقی نگذارد تا با خروج از این ماه فقط و فقط او را ببینیم و از او بگوئیم و در همه حال او را بجوئیم و همه او شویم و همنوا با هاتف زمزمه کنیم: «که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو»

بارالها! به حرمت و عظمت و منزلت و شأن امیر المومنین علی در نزد تو، در این ماه، شراب «بی خودی» در کام جان ما بریز و ما را از خود بی خود فرما و در دریای عظمت خودت غرق کن. آمین ».

 

متن وصيت‌نامه آيت‌الله مجتهدي تهراني منتشر شد

 

در متن وصيت‌نامه آيت الله مجتهدي تهراني آمده است:اينجانب احمد شهرت مجتهدي تهراني فرزند باقر تاريخ تولد 1302 خورشيدي پس از اقرار به يگانگي خداوند و اعتقاد به ارسال 124 هزار پيغمبر عليهم السلام كه 313 نفر آنها مرسل و پنج نفر ايشان اولوالعزم هستند و اقرار به خاتم النبين و المرسلين بودن وجود مقدس پيغمبر اسلام (ص) كه بعد از آن حضرت پيغمبري نخواهد آمد و اقرار به كتب آسماني خاصه قرآن مجيد كه از دستبرد و تحريف مصون و محفوظ مانده و اقرار به امامت دوازده امام (ع) كه اول ايشان حضرت علي بن‌ابي طالب (ع) و آ‌خر ايشان حضرت مهدي صاحب العصر و الزمان (عج) كه زنده و غايب مي باشند و انشاءالله به امر الهي ظهور خواهند فرمود.
و اقرار به مرگ، سوال در قبر، قيامت، حساب نامه عمل ،صراط، ميزان، بهشت، جهنم و خلاصه اقرار به آنچه كه مرحوم شيخ صدوق رحمه الله در كتاب اعتقادات نوشته‌اند، دارم، در حالت صحت جسم و سلامت اعضا و از روي عقل و كمال رغبت و اختيار بدون كوچكترين جبر و اكراهي وصيت مي‌نمايم مطالب نوشته شده در اين وصيت‌نامه پس از فوت من به آن عمل شود و هر كس تغيير دهد از رحمت خداوند دور باشد.
جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محسن حبيبي دامت توفيفاته، وصي حقير هستند در اداره حوزه علميه تهران و مسجد مرحوم حاج ملامحمد جعفر، هفته اول فوت مخصوصا شب و روز نماز مسجد و اداره كلاس عمومي، به كمك آقاي نصيري و مدرسين توسط ايشان اداره شود و بعد از يك هفته هر كه را صلاح مي دانند براي نماز صبح، نماز ظهر، عصر، مغرب و عشاء تعيين فرمايند و شهريه مدرسه توسط آقاي خودكار اداره شود و رسيدها كه نزد حقير است اعلان كنند كه صاحبش مراجعه كنند و بگيرند انشاءالله خداوند و حضرت مهدي (ع) نمي‌گذارند مدرسه براي شهريه لنگ شود.
از طلاب مدرسه حلاليت مي طلبم، آقايان مدرسين انشاءالله با جديت تمام به درسها مشغول باشند و مقبره حقير در خود مدرسه است. انشاءالله شب هاي سينه زني چند نفر كنار قبر حقير روضه بخوانند و طلب مغفرت نمايند.
ضمنا كتاب هاي حقير توسط جناب آقاي حبيبي به طلاب داده شود كه استفاده نمايند؛ احتياطا" به طلبه‌هاي عام بابت سهم امام (ع) حساب شود و به طلبه‌هاي سيد بابت سهم سادات قبول فرماييد.
والسلام عليكم و رحمة الله بركاته
احمد مجتهدي تهراني