آشنايي با علوم حديث(14)

 

چهار كتاب اصلي حديثي شيعه (كتب اربعه)

«كتب اربعه» يا «اصول اربعه» عنوان چهار كتاب مهم حديثى شيعه است. از اين كتابها در اصطلاح عالمان متأخر با عنوان «جوامع حديثى متقدم» يا «جوامع اوليه» نيز ياد شده است. اين چهار كتاب عبارت‏اند از:

 

1. الكافى، نوشته‌ي محمد بن يعقوب كلينى (متوفاى 329ق)؛

2. مَن لا يَحضُرُهُ الفَقِيه، تأليف محمدبن على بن بابويه، معروف به شيخ صدوق (متوفاى 381ق)؛

3. تهذيب الاحكام ، نوشته‌ي محمد بن حسن طوسى، معروف به شيخ الطائفه (متوفاى 460ق).

4. الاستبصار فِيمَا اختُلف مِن الاخبار ، تأليف شيخ الطائفه

 

اين كتابها شامل 46775 حديث است كه كافى با 18543 حديث، مفصل‏ترين، و استبصار با 6437 حديث مختصرترين آنها است.

نزديكى دوران زندگي نويسندگان اين چهار كتاب به عصر امامان معصوم – كه درود خدا بر آنان باد - ؛ شخصيت علمى و آگاهى گسترده آنان از احاديث؛ شيوه فصل بندي احاديث و جامعيت كتابهاى فراهم آمده، ارزش و اعتبارى ويژه، در مقايسه با ساير آثار روايى، به آنها بخشيده است، به گونه‏اى كه عالمان شيعه از آغاز تاكنون شروح بسيارى بر آنها نوشته‏اند.

آشنایی با علوم حدیث(13)

جوامع حديثي؛ تعريف و تاريخچه‌ي آن

كتابي كه از همه چيز حرف مي‌زند

جامع به كتاب حديثى‏ اطلاق مى‏شود كه در بردارنده احاديث مربوط به همه معارف دينى، يعنى عقايد، اخلاق، احكام و نيز ابوابى مانند تفسير و تاريخ باشد.

همچنين به كتابهايى گفته مى‏شود كه احاديث، در آنها به حسب ابواب فقهى [ به سان فصلهاي رساله عمليه] مرتب شده است.

در عصر ائمه متأخر شيعه ـ به خصوص از عصر امام رضا عليه ‏السلام به بعد ـ دانشمندان و اصحاب ائمه به جامع ‏نگارى در حديث روى آوردند و آثار متعددى تأليف كردند. تا آنجا كه در عصر غيبت صغرى و كبرى مهمترين كتب جامع حديثى نگاشته‌ شد.

در اصطلاح محدّثان متأخر شيعه، جوامع حديثى به چهار كتاب مهم حديثى "كافى، نوشته‌ي كلينى "، "من لا يحضره الفقيه، نوشته‌ي شيخ صدوق"، "تهذيب الأحكام" و "استبصار"، نوشته‌ي شيخ طوسي" اطلاق مى‏شود. به اين چهار كتاب «جوامع اوليه» نيز گفته مى‏شود.

و به سه كتاب حديثى "وافى،نوشته‌ي فيض كاشاني "، "وسائل الشيعه، نوشته‌ي شيخ حر عاملي"، و "بحارالانوار، نوشته‌ي علامه‌ي مجلسي" ، «جوامع حديثى متأخر» و «جوامع ثانويه» گفته مى‏شود.

ر.ك : 100 نكته‌ي حديثي؛ دار الحديث

آشنايي با علوم حديث(12)

دانش "غريب الحديث"

حل المسائلي براي احاديث مشكل

قرآن و همچنين احاديث پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله و ائمه عليهم ‏السلام مشتمل بر الفاظى است كه در فرهنگ آن زمان معلوم و مشخص بوده، ولى در طى دوره تطوّر زبان و لغات براى آيندگان نا‌مأنوس و يا سختْ‌فهم شده است. علم "غريب ‏الحديث" به دنبال آن است كه اين لغات ديرياب و سختْ‌فهم را براى مخاطبان زمان خود روشن سازد. نوشته‏هاى غريب‏الحديث شباهت زيادى به فرهنگهاى لغت دارد؛ با اين تفاوت كه دايره آن محدود به لغاتى است كه در احاديث وارد شده است.

"النهاية" تأليف ابن اثير (متوفاى 606 ق) از جامع‏ترين كتابهاى اهل سنّت در اين موضوع است.

"مجمع ‏البحرين"، تأليف فخرالدين طريحى (متوفاى 1085 ق) نيز از كتابهاى غريب‏الحديث شيعه است كه به «غريب القرآن» نيز پرداخته است. از اين‏رو مؤلف، نام آن‏ را مجمع ‏البحرين نهاده است.

برگرفته از صد و ده نكته‌ي حديثي

آشنايي با علوم حديث(11)

فقه الحديث

دانش تخصصي فهميدن حرفهاي امام

آنچه كه در رويارويي با يك روايت مهم جلوه مي‌كند تنها مستند بودن آن نيست، بلكه كنكاش در محتواي آن نيز امري بس مهم است.

از آن‏جا كه احاديث معصومين دربرگيرنده بحثهاي عميقي در موضوعات عقلي و اعتقادي همچون خداشناسى و... هستند، چگونگى رهيافت به اين معارف، نيازمند رعايت قواعد و اصولي است كه در فقه ‏الحديث بررسى مى‏شوند.

 

تحليل و بررسي متن و محتواي يك حديث از دو جنبه اهميت دارد:

 

    1- موافقت و مطابقت آن با ساير نصوص مانند قرآن.

    2- استخراج و فهم محتوا و مدلولهاي آن.

 

در اين بررسي، اگر محتواي روايت مخالف با نصي چون قرآن باشد، در صورت عدم امكان تفسير آن يا جمع ميان آن دو، ‌روايت از گردونه‌ي عمل و اعتنا خارج مي‌گردد.

بسياري از روايات، همچون آيات قرآن مجيد، نيازمند توضيح و تفسير مي‌باشند كه اين امر مهم نيز توسط متخصص علمي چون "فقه الحديث" مرتفع مي‌گردد.

از اينجا دليل نام گذاري اين دانش به اين اسم نيز آشكار مي گردد، چرا كه فقه در لغت به معناي دانايي و زيركي است، لذا فقه الحديث به معناي دقت و تلاش براي فهميدن و اسنتباط حديث خواهد بود كه به تعبيري مي‌توان آن را "علم تفسير حديث" ناميد.

قابل ذكر است كه از اين دانش به "درايت الحديث" نيز ياد مي‌شود كه از نظر لغوي به همان معناست، البته برخي از دانشمندان اين عرصه قائل به تفاوت ميان آن دو شده و معتقدند كه آنها دو علم جداگانه‌اند. تفصيل اين نظرات در كتابهاي مبسوط آمده است. 

                        حسين عسگري

آشنایی با علوم حدیث(10)

علمي براي زير و رو كردن بعضيها!

معرفي علم رجال حدیث

 

نقل روايات دينى و تاريخى همراه با سندهای آنان به مسلمانان اختصاص داشته و منابع دينى و تاريخى ساير اديان و ملل فاقد چنين امتيازى است. به نظر مى‏رسد توصيه‏هاى پى‏درپى پيشوايان دينى به آوردن سند در كنار متن روايتها، زمينه‏ساز اين امر بوده است.

رجال دانشي است كه به معرفي راويان و صفاتي كه در پذيرش، يا عدم پذيرش راويان و كلامشان نقش دارد ـ نظير ايمان و عدالت ـ مي پردازد و از چگونگي و راهكارها و ملاكهاي تأييد و يا رد [توثيق و جرح] راويان و نيز راه‌هاي رفع تعارض ميان جرح و تعديل سخن به ميان مي آورد.

مي دانيم كه احاديث معصومين –عليهم السلام- همراه با سند به دست ما رسيده است. مقصود از سند سلسله‌اي از راويان است كه به ترتيب دوره‌هاي تاريخي هر يك از آنان آن كلام از معصوم را براي ديگري نقل كرده است. به عنوان مثال در كتاب كافي به چنين روايتي بر مي خوريم:

محمد بن يحيي، عن محمد بن عبد الجبار، عن محمد بن اسماعيل، عن عليّ بن النعمان، عن ابن مسكان، عن ابي بصير، عن ابي عبدالله عليه السلام قال: قال لي: يا أبا محمد ! انّ الله عزّ و جلّ لم يعط الانبياء شيئاً إلا و قد اعطاه محمّداً صلي الله عليه و آله.

اي ابابصير خداوند عزوجل به پيامبران چيزي نداد مگر آن كه آن را به محمد صلي الله عليه و آله ارزاني داشت. (2)

در اين روايت كه مربوط به كتاب حجت و از جمله روايات مربوط به عقائد است، نام شش راوي برده شده كه به ترتيب روايت مزبور را از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند. اين شش تن عبارتند از: محمد بن يحيي، محمد بن عبدالجبار، محمّد بن اسماعيل، عليّ بن نعمان، ابن مسكان، ابوبصير. پيداست كه مرحوم كليني (م 329 ) از محدثان سده چهارم، تا عصر امام صادق عليه السلام ـ يعني سال‌هاي 114 تا 148 هجري  (3) بيش از 150 فاصله داشته است.

بنابر اين قطعاً او اين روايت را از طريق راويان پيش از خود شنيده، يا به يكي از طرق ديگر، دريافت كرده و براي ما نقل نموده است.

اگر او نام اين راويان و سلسله سند را ذكر نمي كرد، ما راه تحقيق مناسبي براي دستيابي به اطميناني آرام بخش كه صدور روايت از امام عليه السلام را اثبات كند، نداشتيم، مگر آن كه با خود مي گفتيم كه كليني از محدثان بزرگ و محتاط است و لابد خود از راويان پيشين شنيده كه براي ما نقل كرده است.

افزون بر آن كه اين انديشه ما را به اطمينان كافي نمي رساند، محذور ديگري در برداشت و آن اين كه شايد او در قضاوت درباره عدالت، وثاقت و ايمان راويان دچار اشتباه شده باشد. ذكر نام راويان و سلسله سند، اين امكان را براي ما فراهم مي سازد كه از منظر اجتهادي و مباني نظري خود شرائط راويان را مورد بررسي قرار دهيم.

حال مي خواهيم بدانيم، اولاً: اين شش راوي چه كساني هستند ؟ و در چه عصري مي زيسته و با چه كساني معاصر بوده اند؟ آيا در حوزه عقيده به امامت ائمه -عليهم السلام- اعتقاد داشته‌اند؟ آيا در حوزه اخلاق انسان‌هاي عادل، يا حداقل راستگو بوده‌اند؟ تمام اينها پرسش هايي است كه ما براي دستيابي به صحت روايت به پاسخ آنها نيازمنديم.

از سوي ديگر بيش از سيزده سده ميان ما و آنها فاصله شده، چگونه مي توانيم به اين پاسخ‌ها دست يابيم. اينجاست كه علم رجال به كمك ما مي شتابد و ضمن معرفي هويت راويان، به ما مي گويد كه اين راوي آيا جزء اماميه است يا نه؟ آيا عادل است يا نه؟ آيا موثق است يا نه؟ از اين رو علم رجال به منزله فرهنگ لغتي مي ماند كه واژه‌هاي دشوار و ناشناخته متون را براي ما معرفي كرده و مبيّن مي سازد. اين بخش از وظيفه علم رجال بر عهده كتب و منابع رجالي گذاشته شده است.

اما پاره اي از مشكلات است كه صرفاً با مراجعه به اين منابع حل نمي شود و مي بايست مباني آن قبلاً تبيين گردد. برخي از اين مشكلات بدين شرح است: رجاليون براي تعديل، توثيق، يا جرح راويان از چه الفاظي استفاده مي‌كنند؟ بر چه مبنايي مي‌توان به توثيق راويان راه يافت؟ آيا نصّ امام معصوم لازم است؟ آيا جزء اصحاب اجماع بودن براي وثاقت كافي است؟ در مواردي كه ميان ديدگاه هاي رجاليون تضاد وجود داشته باشد و اصطلاحاً در تعارض ميان جرح و تعديل چه بايد كرد؟ منابع رجالي شيعه و اهل سنت كدام است و چه تفاوت‌هايي ميان آنها وجود دارد؟

علم رجال به اين پرسش‌ها نيز پاسخ مي‌دهد. پس بخشي از مباحث علم رجال صرفاً نظري و بخش ديگر ميداني و كاربردي است. بخش ميداني و كاربردي را مي‌بايست با مراجعه مستقيم به منابع رجالي دنبال كرد، و آنچه معمولاً در كتاب‌هاي علم رجال طرح مي‌شود، بخش نخست؛ يعني مباحث نظري آن است.

1- وثاقت در لغت به معناي استواري و در اصطلاح اين علم به معناي مورد اعتماد و اطمينان بودن است.

2- كافي ج 1 ص 327.

3- امام صادق - عليه السلام - در سال 114 هجري پس از شهادت امام باقر - عليه السلام - به امامت رسيد و در سال 148 هجري به شهادت رسيد.

                            ر.ك: علي نصيري - آشنايي با علوم حديث، ص 205

آشنایی با علوم حدیث(9)

به اين احاديث عمل نكنيد!!

حدیث ضعیف

 

در تبيين معيارهاي اعتبار حديث كه در توضيح حديث صحيح و حَسن و موثق به آن پرداخته شد، مواردي كه موجب قوام و حجيت يك روايت بود بررسي گرديد.

اكنون بايد گفت كه: هرچه از آن ملاكها در روايتي كاسته شود آن حديث از درجه اعتبار ساقط شده و قابل اعتماد و عمل نخواهد بود كه بطور كلي به چنين روايتي "حديث ضعيف" اطلاق مي‌شود.

با توجه به اينكه عوامل سقوط يك روايت در ورطه‌ي ضعف متعدد مي‌باشد، دانشمندان اين عرصه براي پي‌بردن به نوع ضعف روايت، در تسميه‌ي آن نامهاي مختلفي، متناسب با علت ضعف، بكار برده‌اند.

به عنوان نمونه حديث مُضمَر، گونه‌اي از حديث ضعيف است كه علت ضعف آن مشخص نبودن معصومي كه از وي نقل قول مي‌شود است. در چنين روايتي به جاي آنكه مثلا راوي بگويد "عن الصادق عليه السلام"، مي‌گويد "عنه عليه السلام".

 لذا اگر از قرائن، امكان مشخص كردن مرجع ضمير نباشد روايت را در رده‌ي احاديث ضعيف طبقه‌بندي كرده و آن را مُضمَر مي‌نامند.

محدثان، حديث ضعيف را، مردود، و مفاد آن‏ را غير قابل استناد مى‏دانند، مگر آنكه با قرينه‏اى ـ كه بر صدور آن از معصوم دلالت دارد ـ و موجب جبران ضعفش مي‌گردد همراه شود.

حديث ضعيف، داراى انواع گوناگونى همچون مُوقُوف، مَقطوع ، مُنقطِع ، مُعضَل ، شاذّ ، مُنكر ، مُعَلّل ، مُدَلَّس ، مُضطَرِب ،  مُضمَر ، مُرسَل ، مَجعُول ، مَقلُوب و موضوع است كه در كتابهاي مفصل علوم حديث به آن پرداخته شده است.

                                             حسين عسگري

آشنایی با علوم حدیث(8)

نمي‌خواهي بداني حديث موثّق چيست؟

دانشمندان علم حديث، روايتي كه داراي دو ويژگي زیر باشد را موثق نامیده و پذیرفته اند:

  الف: سند آن تا معصوم متصل بوده به اين معنا كه در زنجيره سند آن خللي نباشد، بلكه پشت در پشت از معصوم نقل كرده باشند.

  ب:  تمام راويان يا بعضي از آنها شيعه دوازده امامي نبوده ولي مورد اعتماد و وثوق علما و دانشمندان شيعه باشند.

 

  علت پذيرش كلام چنين راوي كه دوازده امامي[شيعه] نيست، اين است كه مهمترين دليل براي پذيرش كلام هر فردي، اطمينان به راستگويي اوست، بنابراين، قيد موثق و قابل اعتماد بودن گوينده‌ي روايت، براي علما، در پذيرش چنين احاديثي مطرح گشته است، مبني بر اينكه گوينده،  واقعاً كلام امام -عليه السلام- را بيان مي‌كند و حرف خود را، به دروغ، بر امام نسبت نمي‌دهد.

  حديث موثق از جهت اعتبار، پس از حديث صحيح و حَسَن، در مرتبه سوم قرار دارد.

                                                حسين عسكري

آشنایی با علوم حدیث(7)

كدام حديث "حَسَن" است؟

در مبحث شناسايي احاديث امامان معصوم و دسته‌بندي و نام‌‌گذاري آنها بر اساس ميزان اعتبارشان تا بدانجا پيش رفتيم كه بعد از بيان ملاكهاي ارزشگذاري و سنجش اعتباري روايت، اولين مرتبه‌ي آن كه همان حديث صيح بود را معرفي و بيان كرديم.

اكنون و در اين بحث به بيان و بررسي مرتبه‌ي دوم مي‌پردازيم.

متخصصان فن رتبه‌ي دوم از اعتبار را "حسن" ناميده‌اند و در توضيح آن آورده‌اند كه:

روايت «حَسَن» ، حديثى است كه:

     1-  سلسله سند آن متصل بوده

     2- راويانش: الف- دوازده امامى، ب- ممدوح‏ باشند، البته به مدحى كه به حدّ وثاقت نرسيده است.

بايد توجه داشت كه اگر بعضى از راويان در سلسله سند روايتي چنين باشند -يعني در حد وثاقت در موردشان مدحي نشده باشد-، هرچند مابقى  آنان داراي خصوصياتي، چون خصوصيات رجالِ "حديثِ صحيح" باشند، به آن روايت نيز حسن گفته مى‏شود، زيرا نتيجه تابع اَخسّ رجال است (1). از اين جهت، حديث حسن از نظر اعتبار پس از روايت صحيح قرار دارد.

- يعني حتي اگر يك نفر از راويان  حديثي به اندازه وثوق مدح نشده بود آن را در رده احاديث حسن قرار مي‌دهيم هرچند مابقي راويان در سند آن حديث به حد وثوق مدح شده باشند، اخس به معناي پايين‌ترن و كمترين و اخس رجال يعني كسي كه نسبت به ديگران در رتبه‌ي پايين‌تري قرار دارد.

                           حسين عسگري

آشنايي با علوم حديث(6)

حديث صحيح چيست؟

در تعريف و تبيين معناي حديث صحيح، ابتدا بايد به توضيح قيد آن يعني " صحيح " پرداخت.

صحيح در اينجا در معناي لغوي خود نيست كه مقابل آن حديث " نادرست " باشد، بلكه اصطلاحي است براي حديثي كه بالاترين درجه اعتبار و ارزش را داراست.

هرچه از ملاكهاي اعتبار حديث، چون "امامي بودن راوي" و ... كه در مباحث گذشته گفته شد، كاسته شود، حديث از رتبه‌ي "صحيح" تنزل يافته و در رتبه‌هاي پايين‌تري مثل "موثق" و .... قرار مي‌گيرد.

آنچه از بررسي نظرات دانشمندان اين عرصه دست مي‌دهد آن است كه ملاك برداشت و تعريف دانشمندان سده‌هاي اوليه -كه به قدما مشهورند- با ملاك عالمان قرون اخير يا همان متاخرين متفاوت است

از نظر قدماى شيعه به حديثى "صحيح" گفته مى‏شود كه:

       صدور آن از معصوم – هرچند با قرائن خارجى - قطعى باشد.

 

ولى از نظر متأخران، حديثى "صحيح" است كه:

      1-  تمامى سلسله‌ي سند آن تا معصوم متصل باشد

      2-  راويان آن در تمام طبقات داراى دو ويژگى "وثاقت" و "دوازده امامى بودن" باشند.

روايت صحيح در ميان انواع روايات (1) در عالى‏ترين درجه اعتبار و حجّيت قرار دارد و با كاسته‏شدن هر يك از اركان دوگانه، از ميزان اعتبار آن كاسته مى‏شود؛ از اين‏رو همگان در پذيرش حديث صحيح اتفاق نظر دارند؛ البته غافل از اين نكته نبايد شد كه هر روايتي از دو جنبه بايد مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد تا بتوان به آن استناد كرده و عمل نمود:

      1- از لحاظ سند

      2- از نظر محتوا

 

"صحيح" اصطلاحي براي عالي‌ترين رتبه، در كندوكاو سندي است و هيچ نظارتي به محتوا ندارد، لذا محتوا نيز نبايد با نصوصي چون قرآن، كه هيچ شكي -نه در سند و نه در محتوا- در آن نبوده و ملاك اصلي است، در تضاد و تعارض باشد. و در صورت چنين معارضه‌اي، تا جاي ممكن، از راه‌هاي زدودن تعارض، بايد آن را از بين برد و در صورت عدم امكان رفع آن، بايد حديث را كنار زد.

1) رتبه بندي روايت از نظر ميزان اعتبار و حجيت :

    1- حديث صحيح ؛ 2- حديث حَسَن ؛ 3- حديث مُوثّق ؛ ‌4- حديث ضعيف

                                                                                                         حسين عسگري

آشنايي با علوم حديث(5)

خصوصيات راوي حديث

(شروط راوي)

 

دانشمندان علم حديث شرايطى را براى "راوى حديث" لازم دانسته‌اند. اين شرايط عبارتند از:

1- اسلام

2- ايمان (دوازده امامى بودن) (1)

3- بلوغ

4- عقل

5- عدالت(2) يا وثاقت(3) 

6- ضبط (حفظ و انتقال درست و كامل آنچه كه شنيده).

روايت راوى، تنها در صورت برخوردار بودن وي از تمام اين شرايط، كمال اعتبار را دارد و با فقدان شرط دوم از اعتبار آن کاسته مي شود، اما با فقدان حتي يكى از شرايط ديگر، كاملاً بى‏اعتبار مي گردد.

 

  پيوند به:

              خبر متواتر و واحد چيست؟

              حديث صحيح

 


1- مطابق آموزه‌هاي اهل بيت عليه السلام مؤمن به كسي گفته مي‌شود كه شيعه دوازده امامي باشد.

2- مراد از عدالت عاري بودن از فسق به معناي ارتكاب گناهان كبيره و اصرار در ارتكاب به گناهان صغيره مي‌باشد؛‌البته فسق علل ديگري نيز چون امامي نبودن هم دارد.

3- مراد از وثاقت ، قابل اعتماد و اطمينان بودن است . بايد توجه داشت كه عدالت و وثاقت باهم به عنوان يك شرط آمده به اين معنا كه اگر روايت كننده حديث موثّق باشد براي قبول و حجّيّت رواتش كافي است هر چند عدالت موجب كمال آن روايت در مرتبه قوت و حجّيّت است

                                                                                                                                      حسين عسگري

آشنايي با علوم حديث(4)

خبر متواتر چيست؟

آشنايي با علوم حديث

حديثى متواتر (1) است كه شمار راويان آن در هر طبقه (2) به حدى باشد كه تبانى آنان بر جعل

حديث عادتا محال باشد تا آنجا كه علم به صدور مضمون حديث از معصوم را ايجاد كند.

خبر متواتر به "لفظى" و "معنوى" تقسيم شده است. متواتر لفظى، خبرى است كه همه ناقلان،

مضمون آن را به يك لفظ نقل كرده باشند كه اين گونه روايت به ندرت محقق شده است. متواتر

معنوى، قدر مشترك مضمون چند خبر است كه اين دسته - كه بيانگر معناي يك مطلبند - فراوان

تحقق يافته است.

خبر واحد ، حديثى است كه شمار راويان آن در همه يا در يكى از طبقات كمتر از حد تواتر

باشد. خبر واحد علم ‏آور نيست و تنها در صورتى كه داراى سند معتبر باشد، حجت است.

------------------------

پینوشت:

1- متواتر در لغت به معناي: پياپي و‌ مكرر است

2- در علم رجال كه به شناسايي راويان حديث مي‌پردازد، بر اساس عصر حيات راويان آنان را به طبقات مختلفي دسته بندي مي كند.

برگرفته از : صد و ده نكته حديثي

آشنايي با علوم حديث(3)

تدوين حديث ؛ چیستي و تاريخچه‌ي آن

كتاب

ثبت و نگارش روايات، به عنوان دومين منبع شناخت دين، از آغاز مورد توجه پيشوايان دينى

بوده است و در عصر پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله شمارى از مجموعه‏هاى روايى همچون صحيفه

على بن ابى طالب عليه ‏السلام و كتاب على عليه ‏السلام فراهم آمد.

پس از رحلت پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله نگارش روايات به مدت يك قرن، تا عصر عمر بن

عبدالعزيز، با منع شديد خلفا مواجه شد. برخى از عالمان اهل سنت اين منع را ناشى از نهى

پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله از كتابت حديث دنسته‏ اند، و برخى ديگر آن را تدبير خلفا براى عدم

خلط حديث با قرآن، مهجور نماندن قرآن و... دنسته‌اند.

اما عالمان شيعه ضمن پاسخ گفتن به اين توجيهات، انگيزه منع را دست‏يابى به اهداف سياسى به

منظور مقابله با مكتب اهل بيت - عليهم ‏السلام - دنسته‏‌اند.

از دست رفتن بخش عظيمى از ميراث روايى و نفوذ رواياتِ ساختگي، از نتايج تلخ اين سياست

بوده است.

اهل بيت - عليهم ‏السلام - ، به رغم منع حاكمان از تدوين حديث، تمام كوشش خود را براى نشر

احاديث و ثبت و ماندگارى آنها به‏كار بستند. فراهم آمدن تعدادى از «اصول اربعمأة» در مدت

مذكور، كثرت روايات شيعه و نيز پيراسته بودن بيشتر اين روايات در مقايسه با روايات اهل

سنّت، گواه اين سخن است. اما اهل سنت در قرن دوم با فرمان عمربن عبدالعزيز تدوين احاديث

را آغاز كردند، و در قرن سوم جوامعى چون كتب ستّه را پديد آوردند.

از كتاب صد و ده نكته‌ي حديثي – دارالحديث

آشنايي با علوم حديث(2)

رابطه حديث با قرآن

قرآن

اگر قرآن را به مثابه قانون اساسى اسلام بدانيم، حديث به منزله لوايحى است كه با توجه به قانون

اساسى براى تبيين جزئيات و راهكارهاى عملى آن، تصويب مى‏شود.

همانطور كه لوايح، در كنار قانون اساسى، نشان‏گر نگرشهاى بنيادين يك نظام سياسى است،

مجموعه قرآن و روايات نيز بيان‏گر نظرگاه‌هاى دين در عرصه‏هاى مختلف زندگى است.

و نيز همان‏گونه كه منشأ اعتبار لفظى و محتوايى قرآن، وحيانى بودن آن است، روايات نيز

اعتبار محتوايى خود را از وحى وام مى‏گيرد؛ بدين جهت ميان قرآن و حديث هماهنگى برقرار

است و هيچ‌گاه يكديگر را نقض نمى‏كنند.

از اين رو گفته شده است كه حديثِ مخالف قرآن، مردود است و از معصوم صادر نشده است،

اما حديث مى‏تواند به صورت مخصِّص، مقيِّد و... در قرآن تأثير گذارد؛ چه، از اين امور به

عنوان جمع عرفى ميان كتاب و سنّت، و نه تناقض، ياد مى‏شود.

صد و ده نكته حديثي - دارالحديث

آشنايي با علوم حديث(1)

حديث چيست؟

كتابخانه

در اصطلاح دانشمندان علم حديث، به كلامى كه حاكي از كردار يا تقرير معصوم (پيامبر صلى

‏الله ‏عليه ‏و ‏آله و اهل بيت عليهم ‏السلام ) است، «حديث» و گاه «خبر» يا «روايت» گفته مى‏شود.

حديث، به‏دليل انتساب آن به معصوم و وحيانى بودن محتواى آن، حجت بوده و مي‌تواند مبناي

عمل قرار گيرد.

قرآن كريم، به مثابه قانون اساسى اسلام، بيشتر كليات را بيان كرده و تبيين تفاصيل و جزئيات را

به روايات واگذار كرده است؛ از اين‏رو روايات، پس از قرآن، مهم‏ترين منبع شناخت دين به

شمار مى‏آيد. بدين جهت، مسلمانان به فراگيرى، ثبت و تدوين احاديث، به‏رغم برخى فراز و

نشيبها، توجه كرده و مجموعه‏هاى حديثى را شامل هزاران روايت در تمام موضوعات مورد نياز

دين‏داران، فراهم آوردند. پس از آن، دانشهاى رجال، تاريخ حديث، مصطلحات حديث، فقه

الحديث و... براى حفظ، نشر، فهم و تبيين ميراث روايى پديد آمد.

تدوين هزاران اثر حديثى نشان مى‏دهد كه مسلمانان، از آغاز تاكنون، پس از قرآن، بيشتر به

حديث توجه كرده‏ اند. در دوران معاصر نيز انديشمندان مسلمان با نگاهى دوباره به ميراث

روايى، كوشش گسترده‏اى را براى بهره جستن هر چه بيشتر از اين منبع عظيم آغاز كردند و با

تأسيس دانشگاهها، مراكز تحقيقاتى حديثى و... در اين راه گامهاى مؤثرى برداشتند.

---------------------------------

برگرفته از : صد و ده نكته حديثي ؛‌ دار الحديث